توضیحات
دانلود رمان نفس های شب
||| بلدم شعر دو چشمت بِسُرایم به دَمی
معنی واژهی دل بردن و بستن بلدی؟
بلدم پل بزنم از دل خود تا به دلت
پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
#شیوا_صالحی |||
خلاصه:
من چکاوکم، دخـتری که از دار دنیا فقط یه مادر دارم که مجبور میشم بخاطر عمل قلب اش و زنده موندش، شرط ازدواج موقت دکتر اش رو قبول کنم و…
#عاشقانه
#ازدواج_اجباری
#پایان_خوش
شروع رمان:
چادر نمازش را تا کرد و رویِ جانماز قرار داد؛ آهی از تِه دل کشید و به ساعت توی دستش نگاه کرد؛ پنج و نیِم صبح را نشان می داد، حتما مادرش برای نماز صبح بیدار شده است!
به پری نگاهی کرد که با دو لیوان چایی کنارش ایستاده بود؛ لیوان را از دست او گرفت و به سمت میز جلوی دِر نماز خانه رفت و رویش نشست..