توضیحات
دانلود رمان نازدار
از وقتی به یاد دارم توی گداخونه ی شوهر خاله ام کار میکردم، نصف عمرم به آشپزی واسشون گذشت و نصف دیگه اش به گلفروشی سر چهار راه های شهر، شیشه ی ماشین هر مردی پایین میومد، کرشمه ی چهارده ساله چشم اش میگرفت، تموم اتفاقات و مو به مو به خاله ام میگفتم، اما اون زنه سیاه دل گوشش بدهکار نبود و فقط پول و میشناخت! میون زندگی جنجالی و پر از بدبختیم المیرا و شوهرش سر راهم قرار گرفتند، زن و شوهری که سالیان سال دنبال دوا درمون و به فرزند خوندگی گرفتن بچه بودن و به هر دری میزدن به بن بست میخوردند، زندگیم تو بدترین حالت خودش پیش میرفت تا اینکه المیرا پیشنهاد داد…
رمانی بسیار زیبا و جنجالی…
بخشی از داستان
رمانی بسیار زیبا و جنجالی…
کلاه ایمنی و روی سرم جا به جا کردم و تعداد و جلوی هرکدوم از مصالح ساختمانی درج کردم.
فرود تو همون طبقه ی چهارم خطاب به کارگر ها فریاد کشید:
– اون و کجا میبری…بذار تو بالابر بیار بالا. گیجی؟؟؟